زوال صفویه و سقوط اصفهان
رودی مَتی در کتاب ایران در بحران (زوال صفویه و سقوط اصفهان) پیشرفت، تضعیف و سقوط صفویه را شرح و توضیح داده است. عصر صفویه را دوره مهمی از تاریخ ایران شناختن یک مطلب است و آن را فصل مقدر غایتگرایانهای از یک روایت حماسی ناسیونالیستی دانستن مطلبی دیگر...
رودی مَتی در کتاب ایران در بحران (زوال صفویه و سقوط اصفهان) پیشرفت، تضعیف و سقوط صفویه را شرح و توضیح داده است.
عصر صفویه را دوره مهمی از تاریخ ایران شناختن یک مطلب است و آن را فصل مقدر غایتگرایانهای از یک روایت حماسی ناسیونالیستی دانستن مطلبی دیگر.
در این مطالعه تفسیری به طیف وسیعی از علل ـ محیطی، اقتصادی، و بالاتر از همه سیاسی ـ خواهیم پرداخت تا نشان دهیم که چگونه تعامل دولت و جامعه با جهان خارج به گونهای که اتفاق افتاد پیش رفت و تضعیف و سقوط صفویه را به دنبال آورد. منظور تبیین سرنوشت صفویه است نه توضیح علل «ناکامی» ایران در پیروی از تجدد اروپایی. این دومی موضوع دیگری است. جوئل موکیر در کتاب اخیرش راجع به ظهور قدرت صنعتی بریتانیا مینویسد: دشمن اصلی رشد اقتصادی... تلکهگیرها و دزدها و انگلها بودند که اقتصاددانها اغلب محترمانهتر رانتخوار مینامیدنشان، کسانی که چپاول و بهرهبرداری از کار دیگران را آسانتر از این میدیدند که خودشان به کارهای اقتصادی مولد بپردازند. مدارک معتبر زیادی در دست نیست که نشان دهد اگر افغانها (یا اجنبیهای دیگر) به ایران نیامده بودند، رانتخواری از مقام شیوه مسلط کسب درآمد در ایران عزل میشد.
خط سیر صفوی از بعضی جنبهها مصداق نظریه مشهور «جزر و مد» تاریخی ابنخلدون درباره دولتهای پیشامدرن خاورمیانه است.
شاهنشاهی صفوی از نظر عمر کوتاه و سقوط ناگهانیاش نمونه بهتری از امپراتوری عثمانی است و به لحاظ الهام دینی یاریگر ظهورش و کاهلی کتاب بخش سقوطش بیشتر به امپراطوری مغول [= تیموریان هند] مانند است. اسماعیل، جنگاور فرهمند، به سلطان حسین، شاه ضعیفالنفس دربار پرورده، منتهی میشود؛ و رزمندگان قزلباشی که در تسخیر سرزمین به اسماعیل یاری دادهاند و به نام مذهبی موعودگرا دولتی در آن بنا کردهاند جای خود را به درباریان بیتحرکی میسپارند که مخده نرم کاخ را به زین سخت اسب ترجیح میدهند و از جنگ میپرهیزند و کشور را در معرض یورش دسته دیگری از عشایر قویپنجه قرار میدهند. برآمدن و برافتادن صفویه را میتوان سرنوشت طبیعی حکومتی دانست که حاکمیت بیثباتی بر اراضی کمتولید دارد و فقط حلقهای از زنجیرهی بلند هخامنشیان تا قاجاریه است. موجود ضعیفی که مانند همه دولتهای پیشامدرن نتوانست وفاداری ذاتی چندانی در اتباعش برانگیزد و از بسیاری از دولتهای دیگر موانع بزرگتری برای اعمال حاکمیت در پیش پا داشت، مایهی دوامش همان قدر کرختی بود که تدبیر.
از اینرو به همان اندازه که دوامش قابل توجه است سرنگونی ناگهانیاش مایه تعجب است؛ و فقط پیوند جامعه سیاسی صفویه با تشیع دوازده امامی، همپوشانی قلمروهای مذهبی و سرزمینی بر اثر این پیوند، و عنوان (قابل بحث) نخستین دولت ملی ایران است که صفویه را از همه دولتهای دودمانی پیش از قرن بیستم جدا میکند.
نویسنده در بخشی از این اثر چنین می گوید: «کتاب حاضر ثمره سالها تحقیق و تفکر است که از قریب 25 سال پیش آغاز شد، زمانی که دوره بسیار مغفول مانده حکومت شاه سلیمان را برای نگارش پایاننامهام برایم پیش آمدند و فقط میتوانم امیدوار باشم تحلیلها و پاسخهایی که در این اثر عرضه میکنم، نمودار پیشرفت فکری من در این ربع قرن باشند.»
مَتی، رودی: ایران در بحران (زوال صفویه و سقوط اصفهان) ، ترجمه: حسن افشار، تهران، مرکز، 358 صفحه، 1393.
عصر صفویه را دوره مهمی از تاریخ ایران شناختن یک مطلب است و آن را فصل مقدر غایتگرایانهای از یک روایت حماسی ناسیونالیستی دانستن مطلبی دیگر.
در این مطالعه تفسیری به طیف وسیعی از علل ـ محیطی، اقتصادی، و بالاتر از همه سیاسی ـ خواهیم پرداخت تا نشان دهیم که چگونه تعامل دولت و جامعه با جهان خارج به گونهای که اتفاق افتاد پیش رفت و تضعیف و سقوط صفویه را به دنبال آورد. منظور تبیین سرنوشت صفویه است نه توضیح علل «ناکامی» ایران در پیروی از تجدد اروپایی. این دومی موضوع دیگری است. جوئل موکیر در کتاب اخیرش راجع به ظهور قدرت صنعتی بریتانیا مینویسد: دشمن اصلی رشد اقتصادی... تلکهگیرها و دزدها و انگلها بودند که اقتصاددانها اغلب محترمانهتر رانتخوار مینامیدنشان، کسانی که چپاول و بهرهبرداری از کار دیگران را آسانتر از این میدیدند که خودشان به کارهای اقتصادی مولد بپردازند. مدارک معتبر زیادی در دست نیست که نشان دهد اگر افغانها (یا اجنبیهای دیگر) به ایران نیامده بودند، رانتخواری از مقام شیوه مسلط کسب درآمد در ایران عزل میشد.
خط سیر صفوی از بعضی جنبهها مصداق نظریه مشهور «جزر و مد» تاریخی ابنخلدون درباره دولتهای پیشامدرن خاورمیانه است.
شاهنشاهی صفوی از نظر عمر کوتاه و سقوط ناگهانیاش نمونه بهتری از امپراتوری عثمانی است و به لحاظ الهام دینی یاریگر ظهورش و کاهلی کتاب بخش سقوطش بیشتر به امپراطوری مغول [= تیموریان هند] مانند است. اسماعیل، جنگاور فرهمند، به سلطان حسین، شاه ضعیفالنفس دربار پرورده، منتهی میشود؛ و رزمندگان قزلباشی که در تسخیر سرزمین به اسماعیل یاری دادهاند و به نام مذهبی موعودگرا دولتی در آن بنا کردهاند جای خود را به درباریان بیتحرکی میسپارند که مخده نرم کاخ را به زین سخت اسب ترجیح میدهند و از جنگ میپرهیزند و کشور را در معرض یورش دسته دیگری از عشایر قویپنجه قرار میدهند. برآمدن و برافتادن صفویه را میتوان سرنوشت طبیعی حکومتی دانست که حاکمیت بیثباتی بر اراضی کمتولید دارد و فقط حلقهای از زنجیرهی بلند هخامنشیان تا قاجاریه است. موجود ضعیفی که مانند همه دولتهای پیشامدرن نتوانست وفاداری ذاتی چندانی در اتباعش برانگیزد و از بسیاری از دولتهای دیگر موانع بزرگتری برای اعمال حاکمیت در پیش پا داشت، مایهی دوامش همان قدر کرختی بود که تدبیر.
از اینرو به همان اندازه که دوامش قابل توجه است سرنگونی ناگهانیاش مایه تعجب است؛ و فقط پیوند جامعه سیاسی صفویه با تشیع دوازده امامی، همپوشانی قلمروهای مذهبی و سرزمینی بر اثر این پیوند، و عنوان (قابل بحث) نخستین دولت ملی ایران است که صفویه را از همه دولتهای دودمانی پیش از قرن بیستم جدا میکند.
نویسنده در بخشی از این اثر چنین می گوید: «کتاب حاضر ثمره سالها تحقیق و تفکر است که از قریب 25 سال پیش آغاز شد، زمانی که دوره بسیار مغفول مانده حکومت شاه سلیمان را برای نگارش پایاننامهام برایم پیش آمدند و فقط میتوانم امیدوار باشم تحلیلها و پاسخهایی که در این اثر عرضه میکنم، نمودار پیشرفت فکری من در این ربع قرن باشند.»
مَتی، رودی: ایران در بحران (زوال صفویه و سقوط اصفهان) ، ترجمه: حسن افشار، تهران، مرکز، 358 صفحه، 1393.
+
دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۱۳
منبع:
کتابخانه مجلس
نظر شما