تاریخ نگاری دوره صفویه(۱)
نگارنده:
دکتر جهانبخش ثواقب
نگارش: شهریور ۱۳۹۳
نگارش: شهریور ۱۳۹۳
تاریخ نگاری دوره صفویه
مقدّمه
در نوشتههای صفویهپژوهان معمولاً تشکیل دولت صفویه در آغاز سدهی دهم هجری قمری (شانزدهم میلادی) از حوادث مهم تاریخ ایران و اسلام محسوب شده است. صفویان از سال 906 هـ .ق. تا 1135 هـ .ق. که پایتخت آنان، اصفهان سقوط کرد بیش از دو سده بر ایران حکومت کردند و نظام سیاسی و سنّت فرهنگی کهن ایران را در ساختار نظامی و سیاسی جدیدی ادامه دادند.
جنبه های اهمیت دولت صفویه:
1. دستیابی این سلسله به جغرافیای تاریخی ایران،
2. ایجاد یک مرکزیت جدید در ایران (وحدت سیاسی)،
3. برچیده شدن هرج و مرج سیاسی و ملوکالطوایفی در ایران،
4. برقراری وحدت مذهبی و گسترش مذهب تشیع در مقام مذهب رسمی کشور،
5. ایجاد تمایز آشکار بین دولت خود و همسایگان با رسمیت تشیع در ایران،
6. ایجاد هویت ارضی و سیاسی،
7. حفظ استقلال ایران در برابر تهاجمات نظامی دولتهایی چون عثمانی و اوزبکان،
8. گسترش روابط سیاسی و تجاری با دنیای غرب،
9. توسعه و تحول فرهنگی به ویژه هنر و معماری،
10. وارد نمودن ایران به صحنهی تاریخ جهانی.
ارزیابی نقش این سلسله در تاریخ ایران:
1. دیدگاه مثبت، که برای این سلسله وجوه مثبت و تأثیرگذاری در حیات فکری ملت ایران قائل است، (نمونه هایی که ذکر شد) .
2. دیدگاه انتقادی، که ارزیابی مثبتی از این سلسله ندارد. موارد نقد:
الف) دامن زدن به تعصبهای مذهبی و بروز درگیری و اختلاف در جهان اسلام و تجزیهی تمدنی،
ب) تنزل شعر و ادبیات و رکود علمی و سیطرهی فقه و فقیهان بر حوزهی اندیشه و تفکر و غیره.
تاریخ نگاری عصر صفویه:
یکی از حوزههایی که در معرض این نقد قرار داشته و از همین روی نیز مورد توجه بایسته قرار نگرفته، تاریخنگاری عصر صفویه است. این بیاعتنایی در اثر ترویج این دیدگاه که در دورهی صفویه، شعر و ادبیات فارسی به انحطاط گراییده، رخ داد. زیرا دیدگاه مزبور به تاریخنگاری و سایر اشکال فعالیت فکری در این دوران تعمیم پیدا کرد و این شاخهی غنی از ادبیات دورهی صفویه یعنی تاریخنگاری مورد غفلت قرار گرفت. کسانی چون ادوارد براون، محمد قزوینی، یان ریپکا، لطفعلی آذر، رضاقلیخان هدایت، و ذبیحالله صفا، در ترویج این دیدگاه مؤثر بودهاند. (ر.ک: براون، 1345: 4/36-35. ریپکا، 1370: 427-424. صفا، 1380: 549-534. هدایت، 1336: 1/10-9).
یان ریپکا گوید: ادبیات دورهی صفویه غالباً ادبیات دورهی انحطاط خوانده میشود.» (1370: 424).
محمد قزوینی در نامهای به ادوارد براون مینویسد: «در دورهی حاکمیت این سلسله، علم و فرهنگ، شعر و عرفان، یکسره از ایران رخت بربست ...» (براون، 1345: 4/35).
آذر بیگدلی با نظری دربارهی صائب تبریزی گوید: «از آغاز سخنگستری ایشان طرق خیالات متینه فصحای متقدمین مسدود و قواعد مسلمهی استادان سابق مفقود و مراتب سخنوری بعد از جناب میرزای مشارالیه که مبدع طریقهی جدیدهی ناپسندیده بود، هر روز در تنزل تا درین زمان ... بالکلیه مندرس ...» (1337: 31، 363- 361)
هدایت به طور تفصیلی در اظهار نظر خود مینویسد: «... شعر به تدریج از مقام اوسط نیز تنزل نموده و به مرتبهی ادنی رسید. در زمان ترکمانیه و صفویه طرزهای نکوهیده عیان شد. طریقه انیقه انتظام قصیده فریده فصیحه و شیوه شیوای موعظه و نصیحت و حکمیات و زهدیات و حماسیات که رسم فصحای ماتقدم بود بالکلیه برافتاد. موزونان به مخمس و مسدس و مثنویسرایی و غزلآرایی و تعبیه معما و تعمیه اسمهای بیمسما مایل شدند و غزل را چون قراری معین نبود به هر نحوی که طبایع سقیمه و سلیقهی نامستقیم آنان رغبت کرد پریشانگویی و یاوهدرایی و بیهودهسرایی آغاز نهادند ... خاصه که در اواخر صفویه و افشاریه و اوایل زندیه و الواریّه طلوع کوکب طالع آنان مایهی غروب اختر فضل و دانش و فصاحت و بلاغت و حکمت و معرفت گردید ...» (1336: 1/10-9). برای آگاهی از یک ارزیابی دراین باره ر.ک: یارشاطر، 1380: 578-550.
برخی نویسندگان مانند گیب، به تصور اینکه تاریخنگاری این دوره از انزوای فرقهای ایران صدمه دیده، به خود مجال پرداختن به آن را ندادهاند. کسانی چون براون با این ایراد که تواریخ این دوره، وقایعنامههای نظامی «مشکل و خسته کنندهاند» که حتی از این نظر هم «ضایع و فاسد» هستند، (براون، 1345: 4/102) تاریخنگاری صفویه را مورد غفلت قرار داده و از این رو آنچنان که شایسته است به این مهم نپرداختهاند. این دسته از نویسندگان، دورهی صفویه را دورهی تنزل و انحطاط یا فترت تاریخنگاری دانسته و اشاره کردهاند که فن تاریخ چون رشتههای دیگر دانش و هنر به پستی گرایید و با عباراتی تند، این دوره را مورد حمله قرار دادهاند. برای نمونه، فریدون آدمیت، مجموع تواریخ دورهی پس از تیموریان تا زمان قاجاریه را «آیینهی سخافت فکری ادیبان و مورخان» ایران میداند و «تألیفات قطور این دوره را به مثابهی انبانههای پر از کاه پوسیدهای ذکر میکند که مقداری دانههای گندم میان آنها پراکنده شده است.» (آدمیت، 1388: 99-98) کمترین معایب این شیوهی تاریخنگاری را «اغراقگوییهای فراوان و مغلقنویسی و پرحرفی و فضلفروشیهای بیخردانه« بر میشمارد. (همان: 99)
به رغم این دیدگاه تندروانه، نگرش معتدلی دربارهی صفویه شکل گرفت که در نتیجهی آن، تعداد فزایندهای از متون تاریخی این دوره انتشار یافت و به نوبهی خود بررسی دقیقتر عصر صفویه را آسان کرد. از پژوهندگان خارجی کسانی چون هاجسون، لمبتون و ولش ارزیابی دیگری دربارهی تواریخ این دوره، متفاوت از ارزیابی گذشته دارند. (ثواقب، 1387: 7-6) در این میان، ارزیابی منصفانهی راجر سیوری از صفویهپژوهان انگلیسی، دیدگاه افراطی صاحبنظرانی را که دورهی صفویه را یکسر خرابآباد فرهنگی دانستهاند که در آن در زمینهی شعر و ادب و تاریخ کسی نبالید که بتوان وقت گرانبها را صرف معرفی او کرد، تعدیل نمود. وی عصر صفویان را از جنبههای مختلفی برجسته میشمارد از جمله، تاریخنگاری این عهد را غنی میداند. وی دلایلی را نیز برای این بیتوجهی پژوهندگان غربی به تاریخ صفویان برمیشمارد که یکی از آنها همان طرح دیدگاه امثال براون دربارهی انحطاط ادبیات فارسی این دوره است که به تاریخنگاری آن نیز تعمیم پیدا کرد. (ر.ک: سیوری، 1380: 316-211 و همو، 1372: 213-202)
پس از طرح دیدگاه جدید و توجه به سلسله صفویه، صفویهپژوهان بسیاری در خارج از ایران، آثار ارزشمندی دربارهی این سلسله پدید آورده و در شناساندن آن، گامهای ارزندهای برداشتهاند. چنانکه در داخل کشور نیز مقوله صفویه-پژوهی در میان اصحاب تاریخ جایگاه مهمی پیدا کرد.
* حاصل این فعالیت ها آشکار ساخت که به رغم دیدگاه بدبینانه نسبت به تاریخ¬نگاری عصر صفویه، این عصر به لحاظ تعداد منابع تاریخنگاری، یکی از غنیترین دورهها در تاریخ ایران تا زمان خود محسوب میشود.
نگاهی به تاریخ نگاری عصر صفویه
یکی از ویژگیهای فکری و فرهنگی عصرصفویه، مقوله تاریخ¬نویسی است که به مقتضای مدت حکومت این سلسله که بیش از دو سده به درازا کشید، منابع فراوان تاریخی به قلم مورخان و وقایع¬نگاران غالباً رسمی تألیف شد. این تواریخ با بینش شیعی و سوگیری حمایتی از دولت صفویه و با رویکردی سیاسی ـ نظامی به قلم مورخانی که عمدتاً سمت مجلسنویسی و وقایع¬نگاری دربار را داشته و به طور رسمی از جانب پادشاهان مأموریت نگارش وقایع را داشتهاند، پدید آمده¬اند.
دسته بندی تاریخنگاران صفوی:
1. یک دسته، علمای دینی با لقب قاضی، ملا و گاهی نیز منشی که به دلیل تعالیم دینی و اشتغال در مشاغل مرتبط با مسائل دینی، در آثار آنان صبغهی دینی و نگرش مذهبی پررنگتر است و حکمت مذهبی مبنای تبیین تاریخ را تشکیل میدهد.
2. دستهی دیگر، دیوانسالاران و منشیان اهل قلم که به نگارش تاریخ علاقهمند بودند.
در بین این گروه، افرادی از قزلباشان و منشیان دیوانی دیده میشوند که به دلیل اشتغال و تخصص کاری، به مدارک و منابع حکومتی دسترسی داشتند و در نتیجه به اجزای ساختاری حکومت و پدیدههای اجتماعی اشراف بیشتری مییافتند. (ر.ک: آرام، 1386: 194 و 196. ثواقب، 1387: 13-12)
انگیزه های تألیف:
- دستور و درخواست شاهان،
- احساس تکلیف مورخان برای درج اعمال و رفتار شاهان به منظور قدردانی از وجود امنیت ایجاد شده توسط آنان،
- تقرّب به مرکزیت قدرت.
موضوع تاریخ:
موضوع تاریخ از نظر مورخان عصر صفوی عبارت از وقایع سیاسی و نظامی بر محوریت شاه و سلطنت و تبیین آن وقایع در قالب یک بینش مذهبی و صوفیانه بود. (ر.ک: آرام، 1386: 229-228)
اَشکال تاریخ نگاری
تواریخ عصر صفویه، تحت تأثیر سنت تاریخنگاری اسلامی ـ ایرانی سدههای پیشین، در قالبهای زیر تألیف یافته اند:
1. تاریخنگاری عمومی،
2. تاریخ نگاری سلسلهای یا دودمانی،
3. تاریخنگاری (تکنگاری) سلطانی،
4. تاریخنگاری محلی،
5. تراجمنگاری، تذکره نگاری، خاطره نگاری و گزارش سفر،
6. نوشته های اداری و منشآت نویسی،
7. حماسه نگاری یا منظومه های تاریخی،
8. تاریخ نگاری هنر (هنرنگاری)،
9. جنگنامه نویسی،
10.رسایل نگاری: رسایل سیاسی، رساله های خراجیه، رساله های صلاتیه، رسال های ردّیه (بر مسیحیت، تصوف، عقاید بدعت¬آمیر و سایر مذاهب).
ویژگی های تاریخ نگاری عصر صفویه:
1. درباری بودن مورخان (عهده داری سمت مجلس نویسی و وقایع نگاری دربار)
2. هواخواهی و جانبداری از سلسله صفویه
3. تأثیرپذیری سبک تاریخ نگاری از اسلام و بینش اسلامی و به ویژه دیدگاه شیعی (مبانی ایدئولوژیک)
4. هواخواهی از مذهب شیعه و دفاع از آن و دشمنی با سایر مذاهب
5. توجه به تاریخ سیاسی- نظامی
6. خصومت ورزی با دشمنان صفوی به ویژه دولت های عثمانی و اوزبک
7. یکسویه نویسی و دشمنی نسبت به قیام ها و شورش های داخلی
8. استفاده از زبان فارسی در تاریخ نویسی
9. تأثیرپذیری از ادبیات مذهبی (آیات و احادیث) و آرایه های ادبی در تاریخ نویسی
10. تأثیرپذیری از عرفان و تصوف
11. تأثیرپذیری از اندیشه تقدیرگرایی و تبیین امور تاریخی بر اساس مشیت الهی
12. جایگاه محدود فلسفه تاریخ در تاریخ نگاری (و در ذهنیت و بینش مورخان عصر صفوی)
13. بهره گیری از اسناد و مکاتبات و فرامین شاهی به دلیل حضور در دربار و دسترسی داشتن به بایگانی
14. به رغم روی آوری به ساده نویسی، برخی از این مورخان به نثر مصنوع و متکلف گرائیده اند
15. متداول بودن برداشت، رونویسی و ذیل نویسی در میان این مورخان
16. گرایش به نوشتن تاریخ عمومی و سلسله ای به رغم تنوع اشکال تاریخ نگاری این دوره.
+
پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۱۹
نظر شما